تاریخ انتشار: ۱۲:۰۸ - ۱۶ ارديبهشت ۱۴۰۴
رویداد۲۴ گزارش می‌دهد:

بازخوانی اندیشه موسسان حوزه علمیه قم| شیخ عبدالکریم حائری یزدی؛ آیت‌الله موسس

شیخ عبدالکریم حائری یزدی، بنیان‌گذار حوزه علمیه قم، یکی از تاثیرگذارترین فقهای معاصر شیعه بود. او در دوره‌ای پرآشوب، با سکوتی حساب‌شده و مدیریتی دقیق، روحانیت شیعه را نهادینه و بازسازی کرد. میراث فکری و نهادی او، پایه‌گذار بسیاری از تحولات دینی و سیاسی قرن بیستم ایران شد.

شیخ عبدالکریم حائری یزدی؛ آیت‌الله موسس

رویداد۲۴ | در تاریخ معاصر تشیع، کمتر شخصیتی را می‌توان یافت که بی‌آن‌که در امور سیاسی دخالت کند، اثری چنین ماندگار در نهاد روحانیت و ساختار آموزش دینی بر جای گذاشته باشد. شیخ عبدالکریم حائری یزدی با تاسیس حوزه علمیه قم کاری بیش از تاسیس مدارس دینی انجام داد؛ او با این عمل مرجعیت تشیع را دوباره احیا کرد. به تعبیر برخی مورخان، قم پیش از او مقصد زائران بود؛ اما پس از او مقصد عالمان شد.

تولد و سال‌های ابتدایی آیت الله حائری

شیخ عبدالکریم حائری در سال ۱۲۷۶ هجری شمسی در روستای مهرجرد میبد در استان یزد دیده به جهان گشود. پدرش، محمدجعفر، کشاورزی متدیّن بود که به‌رغم امکانات محدود، به آینده علمی فرزندش ایمان داشت. عبدالکریم دوران کودکی و نوجوانی‌اش را با تعلیمات اولیه در زادگاهش سپری کرد و سپس برای تحصیلات حوزوی به اردکان و یزد رفت؛ جایی که در محضر اساتیدی، چون حاج سید یحیی بزرگ و میرزا سید وامق، علوم سطح حوزوی را آموخت.

اما سرنوشت او، همچون بسیاری از علمای دوران قاجار، با هجرت به عتبات گره خورد. در اواخر سده نوزدهم میلادی، عتبات عالیات _ به‌ویژه سامرا، کربلا و نجف_ محل تمرکز مهم‌ترین مراکز فقهی و اصولی شیعه بود. حائری نخست به سامرا رفت؛ شهری که در آن زمان، به‌واسطه اقامت میرزای شیرازی، به پایتخت علمی شیعه بدل شده بود. او در این شهر در محضر علمای بزرگی، چون میرزا محمدتقی شیرازی، میرزا ابراهیم محلاتی و به‌ویژه سید محمد فشارکی به تحصیل پرداخت. شاگردی نزد فشارکی، تأثیری عمیق بر حائری نهاد، چنان‌که بعد‌ها مباحث فقهی خود را بر مبنای دیدگاه‌های او تنظیم کرد.

با درگذشت میرزای شیرازی، جایگاه علمی سامرا تضعیف شد و حائری همراه استادش فشارکی به نجف رفت؛ مرکز سنتی و تاریخی حوزه علمیه شیعه. در آنجا از محضر آخوند خراسانی و سید محمدکاظم یزدی بهره برد. اما با وفات فشارکی و فضای پرآشوب نجف، بار دیگر به کربلا بازگشت و این‌بار به‌صورت مستقل به تدریس پرداخت. کربلا در آن زمان یکی از آرام‌ترین فضا‌های علمی عتبات بود و حائری در آنجا مورد اعتماد میرزا محمدتقی شیرازی قرار گرفت تا مسئولیت برخی مسائل حساس فقهی را برعهده گیرد.

حائری در سال‌های نخست قرن چهاردهم هجری شمسی تصمیم به ترک عتبات گرفت. هرچند روایات درباره این خروج متفاوت‌اند، اما عمده منابع _ از جمله روایت نوه‌اش عبدالهادی حائری _ نشان می‌دهند که او ابتدا به مشهد رفت و سپس با دعوت علمای اراک، راهی سلطان‌آباد (اراک کنونی) شد؛ شهری که در آن زمان حوزه‌ای کوچک و بی‌نام داشت. او با نگاهی نهادساز، تدریس را در مدرسه سپهدار آغاز کرد و در مدت کمتر از یک دهه، حوزه‌ای چندصدنفره پدید آورد. بسیاری از شاگردان بعدی‌اش، از جمله امام خمینی، نخستین درس‌های رسمی را در همین حوزه دریافت کردند. حائری تا آن زمان، در سکوت و فروتنی، تبدیل به یکی از پایه‌گذاران نسل جدیدی از علما شده بود؛ نسلی که نه‌فقط علم فقه، بلکه سازمان‌دهی حوزه، مراقبت از استقلال روحانیت و حفظ مرز میان سیاست و دیانت را می‌آموخت.

ورود به قم و احیای نهادی حوزه علمیه

ورود شیخ عبدالکریم حائری به شهر قم در سال ۱۳۰۱ هجری شمسی (۱۹۲۲ میلادی)، در ابتدا قرار نبود رخدادی تاریخی باشد. او در آن زمان از مشهد بازمی‌گشت و صرفا قصد زیارت داشت، اما این سفر کوتاه به یکی از مهم‌ترین نقاط عطف تاریخ نهاد روحانیت شیعه در ایران تبدیل شد. قم در آن زمان شهری زیارتی بود، نه علمی؛ مدارس آن به گفته خود شیخ، مامن «فقرا، دیوانگان و بیماران» شده بود و فعالیت‌های علمی چندانی در آن جریان نداشت.

اما علمای محلی قم، به‌ویژه شیخ محمدتقی بافقی، با شناخت از جایگاه علمی و شخصیتی حائری، او را به ماندن دعوت کردند. از جمله علمای دیگر که در این زمینه فعال بودند می‌توان به حاج میرزا محمد ارباب و حاج شیخ محمدرضا شریعت‌مدار ساوجی اشاره کرد. بافقی، که به نوعی مشاور استراتژیک این جریان محسوب می‌شد، در حرکتی هوشمندانه به حائری یادآور شد که در احادیث آمده است «در آخرالزمان، علم از قم به سراسر جهان منتشر می‌شود، در حالی که از نجف، چون ماری در لانه‌اش پنهان می‌شود.»

در نهایت، پس از استخاره‌ای قرآنی، شیخ حائری تصمیم به اقامت در قم گرفت. این تصمیم در جلسه‌ای در خانه حاج سیدعلی مصطفی بلورفروش اعلام شد. بلافاصله با تدبیر او، شاگردانش از اراک به قم منتقل شدند و نطفه حوزه علمیه‌ای جدید شکل گرفت که به‌زودی به رقیبی جدی برای حوزه نجف بدل شد.

شیخ حائری، برخلاف بسیاری از علمای سنتی، به‌جای تمرکز صرف بر تدریس، نگاه کلان به ساختار حوزه داشت. او نظام مقرری برای طلاب مجرد و متأهل ایجاد کرد، امتحانات سالانه برقرار ساخت و با تعیین ضوابط آموزشی، حوزه را از وابستگی به شخصیت‌محوری به سمت نهادسازی سوق داد. توجه او به بهسازی فیزیکی مدارس _ همچون مرمت مدارس فیضیه و دارالشفا، افزودن طبقات اضافی و تاسیس کتابخانه_ نیز از ابعاد ساختاری این تحول بود. ورود چشمگیر طلاب از سراسر کشور، از جمله چهره‌هایی، چون آیت‌الله خمینی، باعث شد تعداد طلاب حوزه قم تا پایان حیات حائری به حدود ۱۰۰۰ نفر برسد. برخی منابع این عدد را ۵۰۰ نفر تخمین زده‌اند، اما با توجه به شرایط سیاسی و فشار‌های دوره رضاخان، حتی همین ارقام نیز نشانه رونقی بی‌سابقه در آموزش دینی است.

در این میان، آنچه اهمیت ویژه دارد، شکل‌گیری مجدد مفهوم مرجعیت در درون خاک ایران بود. در دوران پیش از آن، حوزه نجف مرکز بلامنازع فقاهت و مرجعیت بود و مراجعی، چون آیت‌الله نائینی و سید ابوالحسن اصفهانی عملاً در عراق می‌زیستند. اما حائری، بدون آن‌که به تقابل مستقیم با آن مرجعیت برون‌مرزی بپردازد، با بازسازی قم، مرجعیت شیعه را دوباره در جغرافیای ملی ایران احیا کرد.

نکته شگفت‌انگیز آن است که همه این تحولات در بحبوحه تثبیت سلطنت رضاخان و سیاست‌های شدیدا ضدروحانیت او رخ می‌داد. با این حال، حائری با پرهیز هوشمندانه از دخالت علنی در سیاست، توانست حوزه را از طوفان‌های سیاسی محافظت کند و به‌جای یک نهاد آسیب‌پذیر، یک مرکز پایدار، منعطف و آینده‌دار برای آموزش دینی بنیان نهد.

قم، که تا پیش از حائری صرفا یک شهر زیارتی بود، اکنون با حضور او و تدبیرهایش، به پایتخت جدید تشیع در قرن بیستم بدل شده بود. این جایگاه، پس از او با ورود آیت‌الله بروجردی تثبیت شد، اما بدون تردید، سنگ‌بنای این تحول را شیخ عبدالکریم حائری در سکوت، اما با عمق و دقتی بی‌نظیر گذاشت.

سیاست و سکوت: مواجهه با دولت رضاشاه

پس از استقرار در قم، حائری خیلی زود در معرض تحولات سیاسی قرار گرفت. در سال ۱۳۰۲ بسیاری از علمای برجسته نجف به‌دلیل مخالفت با قیمومیت بریتانیا از عراق اخراج شدند و دو تن از مراجع عالی‌رتبه آن زمان، یعنی آیت‌الله نائینی و آیت‌الله سید ابوالحسن اصفهانی، به قم آمدند. شیخ حائری با احترام از آنان استقبال کرد و حتی کرسی تدریس خود را برای هشت ماه به ایشان واگذار نمود تا اجازه بازگشت‌شان به عراق صادر شود. این ارتباط با بزرگان تبعیدی، هم بر منزلت علمی حائری افزود و هم او را در روز‌های آغازین احیای حوزه از دغدغه تدریس رها کرد تا بر سازماندهی امور تمرکز کند. در همان سال، احمد شاه قاجار نیز که آخرین سال سلطنت و پایان سلسله قاجار را می‌گذراند، به قم آمد تا با این دو مرجع دیدار کرده و از حائری تقدیر کند.


بیشتر بخوانید: بازخوانی اندیشه موسسان حوزه علمیه قم | آیت‌الله بروجردی؛ معمار اقتدار مرجعیت شیعه در قرن چهاردهم


پیش از بازگشت نائینی و اصفهانی به عراق، رضاخان (که مدتی بعد رضاشاه شد) به قم آمد تا با آنان و شیخ حائری دیدار کند. او که برای حذف سلطنت قاجار و تاسیس جمهوری تلاش می‌کرد، با مخالفت شدید روحانیت مواجه شده بود و ناگزیر از عقب‌نشینی شد. در دیداری که در فروردین ۱۳۰۳ در منزل شیخ حائری برگزار شد، این سه مرجع، پذیرش سلطنت رضاخان را مشروط به آن دانستند که «سلطنت کند نه حکومت».

رضاخان پس از بازگشت به تهران، بیانیه‌ای صادر کرد که گویا خود هرگز ایده جمهوری را پیشنهاد نداده و اکنون نیز از آن صرف‌نظر می‌کند تا احترام علما حفظ شود. سه مرجع نیز در پاسخ، تلگرامی منتشر کردند و از این اقدام او تقدیر نمودند.

اما این آغاز رابطه‌ای مثبت، دیری نپایید. به‌تدریج که سیاست‌های رضاشاه رنگ علما و ساختار سنتی جامعه را به خطر انداخت همه چیز تغییر کرد. اغلب علمای برجسته در برابر رضاشاه یا به مقابله‌ای آشکار برخاستند و یا در حاشیه قرار گرفتند. اما شیخ عبدالکریم حائری، راهی متفاوت برگزید: سکوت.

این سکوت ناشی از محافظه‌کاری نبود؛ بلکه نتیجه‌ی درکی عمیق از شرایط بود. او می‌دانست که در برابر حکومتی و حاکمی مقتدر، ورود بی‌محابا به سیاست مساوی با نابودی کامل حوزه‌های علمیه خواهد بود. حائری در پاسخ به اصرار برخی شاگردانش برای ورود به میدان سیاست، جمله‌ای مشهور از او نقل شده است: «من نمی‌دانم در پشت پرده چه می‌گذرد. سیاست این کشور در دست اجنبی‌هاست. اگر وارد آن شوم، ممکن است ندانسته آبی به آسیاب دشمن بریزم.»

با همین منطق، حائری در ماجرای قتل مدرس، خلع احمدشاه و به سلطنت رسیدن رضاخان، مخالفت علنی ابراز نکرد. برخی از علما او را به سازش متهم کردند، اما از نظر او حفظ بقای حوزه اولویت داشت. در دورانی که حوزه نجف زیر فشار نیرو‌های بریتانیا بود، حائری قم را به «پناهگاه علما» تبدیل کرده بود.

سیاست او، بی‌عملی نبود؛ بلکه نوعی کنش پنهان بود. او با استفاده از احترام متقابل با حاکم وقت، موفق شد مدارس حوزه را از مصادره حفظ کند و طلاب را از خدمت اجباری نظامی معاف نگاه دارد. او در عین حال با قدرت مانع از ورود جریان‌های تندروی انقلابی یا از طرف دیگر افراد وابسته به دربار به حوزه شد. حتی گروه «فدائیان اسلام» بار‌ها کوشیدند جای پایی در فیضیه بیابند، اما حائری با حفظ استقلال حوزه، به هیچ‌وجه اجازه نداد حوزه به پایگاهی برای تحرکات گروهی تبدیل شود.

این سیاست البته بهایی نیز داشت. بسیاری از علمای مذهبی نسل بعد، در سال‌های پایانی عمر حائری، از بی‌عملی او در برابر رضاخان انتقاد کردند. البته این گروه توجه نمی‌کنند که اگر حوزه علمیه قم در دهه ۱۳۰۰ حفظ نمی‌شد، در دهه ۱۳۴۰ نیز وجود نداشت؛ چه برسد به این که انقلابی شود. مهم‌تر آن‌که سکوت سیاسی حائری، همراه با تحرک شدید علمی و نهادی بود. او نه‌تنها حوزه را سازمان داد، بلکه در دوره‌ی او نهاد مرجعیت نیز تدریجا از چهره‌های صرفا علمی به چهره‌های اجتماعی تغییر یافت. در همین دوره بود که برای نخستین بار، دفتر تنظیم شهریه طلاب، ثبت اسامی مراجع تقلید و حتی نظم صنفی در میان علما شکل گرفت.

واکنش به قانون منع حجاب

شیخ عبدالکریم حائری تا سال ۱۳۱۴ شمسی در برابر سیاست‌های رضاشاه سکوت اختیار کرده بود. اما در ابتدای سال ۱۳۱۵ شمسی، زمانی که حکومت به‌طور رسمی فرمان کشف حجاب اجباری را صادر کرد، حائری دیگر نتوانست سکوت را ادامه دهد.

وقتی یکی از چهره‌های سرشناس تهران برای کسب تکلیف درباره نحوه مقابله با این قانون به دیدار او آمد، حائری پاسخ داد که این اقدام باید مورد مقاومت قرار گیرد. او تلگرامی کوتاه به رضاشاه فرستاد که در آن آمده بود: «تا به‌حال در هیچ‌چیز دخالت نکردم. اما اکنون شنیده‌ام اقداماتی در جریان است که صریحا با مکتب جعفری و احکام اسلام مغایرت دارد. از این پس، خویشتن‌داری برایم دشوار خواهد بود.»

تنها پاسخ به این تلگرام، پیامی از سوی نخست‌وزیر محمدعلی فروغی بود که گفته بود: «هرچه شاه فرمان دهد، اراده سلطنتی است و کسی نمی‌تواند مانع آن شود؛ به‌ویژه پس از دیداری که رضاشاه اخیرا با آتاتورک در آنکارا داشته است.» گفته می‌شود فروغی همچنین به حائری پیام داده بود که به امور خود بپردازد و دخالتی در امور سیاسی نکند.

از آن پس شیخ عبدالکریم حائری تحت نظر قرار گرفت و تا یک سال بعد که از دنیا رفت، عملا در سکوت سیاسی به‌سر برد.

میراث شیخ عبدالکریم حائری

تا پیش از ورود شیخ عبدالکریم حائری به قم، مفهوم «نظام آموزشی حوزوی» در ایران عمدتا حالتی پراکنده و غیرمتمرکز داشت؛ مدارس دینی، بسته به اراده و توان مالی یک مجتهد یا واقف، فعال یا راکد می‌ماندند. اما حائری، حوزه قم را به الگویی برای مدیریت نوین دینی بدل کرد: از ساختاردهی به برنامه‌های درسی گرفته تا تخصیص شهریه، سازمان‌دهی امور طلاب، نوسازی مدارس و بازسازی جایگاه مرجعیت. او، حوزه علمیه را از شکل «حلقات درسی پراکنده» به «نهاد منسجم و پایدار» ارتقاء داد.

حوزه‌ای که او بنیان نهاد، در سال‌های پس از او با چالش‌هایی مواجه شد. پس از درگذشتش در سال ۱۳۱۵ شمسی، سه تن از شاگردان و هم‌درس‌های برجسته‌اش _ آیت‌الله صدر، آیت‌الله حجت و آیت‌الله خوانساری_ اداره حوزه را به شکل شورایی برعهده گرفتند. این ساختار جمعی، هرچند برای چند سال حوزه را حفظ کرد، اما از اقتدار فردی حائری بی‌بهره بود. در این دوره، تعداد طلاب کاهش یافت و حوزه از ثبات گذشته فاصله گرفت.

تا آن‌که در سال ۱۳۲۳ شمسی، به دعوت طلاب و اساتید حوزه، آیت‌الله سید حسین بروجردی به قم آمد و با پذیرش زعامت، حوزه را دوباره به مرکزیت علمی شیعه بازگرداند. بسیاری از ساختار‌هایی که بروجردی توسعه داد، در واقع بر شالوده‌ای بود که حائری نهاده بود.

از نظر جامعه‌شناختی، شاید بتوان حائری را نخستین فقیهی دانست که نهاد روحانیت را از شخص‌محوری به سوی سازمان‌مندی سوق داد. در زمان او، مفاهیمی، چون «مرجعیت واحد»، «حوزه متمرکز»، «تقسیم‌کار آموزشی»، و حتی «اداره مستقل مالی روحانیت» پدید آمدند. این دستاوردها، گرچه در زمان حائری به‌صورت کامل تبلور نیافت، اما زیرساخت‌هایی برای دوره‌های بعدی شدند.

از شیخ عبدالکریم حائری دو پسر باقی ماند: مرتضی (درگذشته ۱۳۶۵ شمسی) و مهدی (درگذشته ۱۳۷۸ شمسی) که هر دو از علمای برجسته شدند. مرتضی در قم ماند و از یاران نزدیک آیت‌الله خمینی و حامی سیاسی او بود. یکی از دخترانش نیز با مصطفی خمینی، فرزند ارشد آیت‌الله خمینی، ازدواج کرد.

مهدی حائری، اما راهی متفاوت داشت: پس از تحصیل در قم، به تهران رفت و در دانشکده الهیات تدریس کرد. در سال ۱۳۳۸ شمسی، از سوی آیت‌الله بروجردی برای رسیدگی به امور مذهبی دانشجویان ایرانی به واشنگتن اعزام شد. سپس به فلسفه غرب علاقه‌مند شد و در دانشگاه‌های آمریکای شمالی تحصیل و تدریس کرد. او از منتقدان صریح نظریه ولایت فقیه بود و در انقلاب اسلامی نقشی نداشت. شیخ عبدالکریم حائری همچنین سه دختر داشت که همگی با علمای دینی ازدواج کردند.

خبر های مرتبط
خبر های مرتبط
برچسب ها: حوزه علمیه
ارسال به دوستان
نسخه چاپی
نظرات شما